-
خداحافظی بعد از دوسال...
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 20:35
سلام دوستای گلم... اره خیلی ناراحتم.... این اخرین اپ منه بعد از دوسال ... خیلی سخته ولی اجباره... من مجبور شدم به خاطر یه سری مشکلات توی وبم... این وبو به یه وبلاگ توی بلاگفا منتقل کنم... همتونو لینک کردم اونجا... لطفا ادرس وبلاگم رو به این: نفس گیر جدید!!! تغییر بدین... و اسم لینکم رو هم تیتر وبلاگ بذارین... خواهش...
-
قربونتون برم...
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 12:12
سلام...سلام...سلام...سلام... سلام به دوستای گلم... خیلی دوستتون دارم... ممنون از نظرای قشنگتون... ممنون که برام دعا کردین... امروز نتایج ورودی شاهد رو زدن...... قبول شدم....اونم با رتبه ی دوم .... خیلی خوشحالم....وای دوم شدم.... بچه ها از۲۵۰ نفر من دوم شدم... باورتون میشه من اگه درس خونده باشم فقط ۱۰ تا تست زدم... و...
-
نیمه شعبان مبارک...
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 11:51
سلام به دوستای گلم.... نیمه ی شعبان رو به همتون تبریک میگم... ببخشین که دیر اومدم... اخه من تا اخرین روز تیر امتحان داشتم.... خواهش میکنم دعا کنین امتحان نمونه دولتی و شاهد قبول بشم.... عمریست که از حضور او جاماندیم........در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظر ماست که ما برگردیم..................ماییم که در غیبت کبری...
-
ماجرای سربازی رفتن خانومها!!
جمعه 18 تیرماه سال 1389 19:41
صبحگاه: فرمانده: پس این سربازهها کجان؟ معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند... سلام سارا... جان سلام نازنین، صبحت بخیر عزیزم... صبح قشنگ تو هم بخیر... سلام نرگس... سلام معصومه جان... ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی... صبحانه: وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟...
-
بهترین دوست خدا...
جمعه 4 تیرماه سال 1389 20:36
زانوهامو بغل کرده بودمو نشته بودم کنار دیوار دیدم یه سایه افتاد روم سرم رو آوردم بالا نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد گفتی:تنهایی گفتم:آره گفتی:دوستات کوشن؟ گفتم: همشون گذاشتن رفتن گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن! گفتم:اشتباه کردم گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی گفتم:نه گفتی:اگه نه،پس...
-
سیب...
جمعه 14 خردادماه سال 1389 19:38
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه ی کوچک ما...
-
راز زندگی
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 09:45
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند یکی از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زیر زمین مدفون کن ∙ فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده و سومی گفت راز زندگی را در کوهها قرار بده ∙ ولی خداوند فرمود...
-
مادر زن
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 19:58
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند . یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت . دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد . فردا صبح...
-
دو مرد
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 10:21
دو مرد که به شدت بیمار بودند در یک بیمارستان بستری شدند.یکی از انها اجازه داشت هر روز بعد از ظهر به مدت یک ساعت روی تخت بنشیند . تخت او کنار پنجره ی اتاق بود مرد دیگر مجبور بود تمام وقت خود را دراز کش روی تخت بخوابد. هر روز بعد از ظهر مرد که فرصت نشستن داشت شروع به توصیفمناظر پشت پنجره میکرد. او می گفت:پنجره به پارکی...
-
ببخشید...
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 20:04
سلام بچه ها: ببخشید یه مدت نبودم... اولش که در گیر امتحاناتم بودم.... حالا هم که مسافرتم ...و نمی تونم زیاد سربزنم... انشاالله وقتی رفتم خونه در اولین فرصت به همتون سر می زنم... ممنون از نظراتتون بازم بیاین خوشحال میشم...
-
دو خط موازی...
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 14:03
دو خط موازی زاییده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را رسم کرد .آن وقت دو خط موازی چشمانشان به هم افتاد.و در همان یک نگاه قلبشان تپید .و مهر یکدیگررا در سینه جای دادند خط اولی گفت:ما میتوانیم زندگی خوبی در کنار هم داشته باشیم . خط دومی از هیجان لرزید . خط اولی گفت : من روزها کار میکنم . میروم خط کنار یک جاده می شوم . خط...
-
راز عشق...
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 20:52
تک درختی تنها توی یک جنگل تاریک و سیاه از غم و درد به خود میپیچید. از خودش میپرسید که چرا اینقدر تنهایم؟! که چرا هیچ دلی با من نیست؟ که چرا نیست دلی نگران من و تنهایی من؟ چه شود گر که دگر قد نکشم؟ چه شود اگر که من توی جنگل نباشم؟ آنقدر گفت و گریست که شکست و آرام روی یک نهر روان ساخت پلی... چقدر زیبا بود !چقدر...
-
عکس جدید...شاهرخ استخری...
شنبه 18 مهرماه سال 1388 19:45
(عکس های شاهرخ استخری): در ادامه مطلب برای نرگس جونم:امیدوارم خوشت بیاد نظر یادت نره............
-
عشق...
جمعه 10 مهرماه سال 1388 16:32
love خدا بود و زمین بود و عشق حوا آمد و آدم آمد و عشق حوا بود و آدم بود و عشق ماند : عشق تو آمدی و من آمدم و عشق گفت : به چشمانش سجده کن به چشمهایت که سجده کردم ؛ من ماندم و خدا ماند و عشق درخت بود و سیب بود و عشق حوا رفت وآدم رفت و
-
یار همیشگی من........
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1388 16:17
-اولین روز که چشمامو وا کردم دیدم یکی کنارم نشسته داشت به چشمام نگاه میکرد بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت: من پیشت میمونم ولی بهت نمیگم کی هستم گفتم : تا همیشه پیشم میمونی گفت : آره گفتم : باهام بازی میکنی؟ گفت : نه گفتم : واسه چی؟ گفت : من فقط پیشت میمونم ولی کاری واست نمیکنم من هم گریه کردم اومد اشکامو پاک کرد گفت : هنوز...
-
عیدتون مبارک...
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1388 00:34
سلام به همه ی دوستای گلم............ عید رمضان امد و ماه رمضان رفت صد شکر که این امد و صد حیف که ان رفت عید همتون مبارک..... اول از همه طاعاتتون قبول باشه. فرا رسیدن عید سعید فطر رو هم به همتون تبریک میگم.
-
دومین تولد......
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 17:38
خوب نوبتی هم که باشه نوبت تولد دومه ..... ماجرا از اونجا شروع شد که........ پارسال درست همین روز ما تصمیم گرفتیم که یه وبلاگ بزنیم....... من بودم...رنگین کمون عزیزم بود...افتابگردون خوشگلم بود و نبات عسیسم...... ما اون موقع بعد از این که کلی تحقیق کردیم.........این وبلاگ رو ساختیم....... البته این وبلاگ رو اول برای...
-
تولد...............
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 17:22
سلام به دوستای گلم............ امروز دوتا تولد داریم............................ اول میریم سراغ تولد اول............................. امروز تولد داداش کیوان عزیزه............... خیلیاتون میدونین که من بلد نیستم تولد بگیرم........... پس اگه کم و کسری بود .....حلال کنین................ خوب ۱.....۲...۳.... -- -- -- -- --...
-
الو...خدا...
جمعه 20 شهریورماه سال 1388 02:11
الو ...الو... سلام کسی اونجا نیست؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟؟؟؟؟ پس چرا کسی جواب نمی ده!!!!!؟ یهو یه صدای مهربون مثل اینکه یه فرشته است گفت:((بله کوچولو با کی کار داری.)) خدا هست؟باهاش قرار داشتم...قول داده امشب جوابمو بده. فرشته گفت:((بگو من میشنوم...)) کودک متعجب پرسید:((مگه تو خدایی؟من با خدا کار دارم...))...
-
هزاران سال زندگی....
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 23:06
دو روز مانده به پایان جهان ؛ تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیره. داد زد و بدوبیراه گفت؛ خدا سکوت کرد. به پروپای فرشته و انسان پیچید ؛ خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ؛ خدا سکوت کرد. دلش...
-
$$$...ع ش ق...$$$
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 16:26
$$$...ع ش ق...$$$ ای که می پرسی نشان عشق چیست؟ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمه ای جاری شده در تنور عاشقی سردی مکن در مقام عشق نامردی مکن لاف مردی میزنی مردانه باش در مسیر عاشقی افسانه باش عشق یعنی آهوی ارام و رام عشق یعنی شور هستی...
-
ماه رمضان....
شنبه 31 مردادماه سال 1388 13:02
از عرش صدای ربنا می اید اوای خوش خدا خدا می اید فریاد که در های بهشت باز کنید مهمان خدا سوی خدا می اید ســـــــــلام بچــــه ها : شروع ماه مبارک رمضان رو به همتون تبریک میگم.
-
عکس جدید
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 17:04
سلام بچه ها....... من دوباره اومدم.اخه نتونستم خودم رو کنترل کنم. این عکسارو همین الان دیدم از وبلاگ سارا جون اوردم.امیدوارم از من ناراحت نشه: با تشکر از سارای عزیز و سایت سیمای ایران.
-
زندگی
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 16:44
زندگی زندگی قشنگترین سوغاتی خالق ماست زندگی قشنگترین لحظه برای عاشقاست زندگی مثل همون شبنم روی برگ گل گلی که بوی خوشش توی دلای باصفاست... سلام بچه ها از نظراتتون خیلی ممنون. وا قعا لطف کردید. دلم خیلی براتون تنگ شده بود من مشهد بودم نمی تونستم اپ کنم.برای همتون دعا کردم . خدانگهدار قربونتون یاسی
-
تست هوش.......
شنبه 24 مردادماه سال 1388 10:26
شخصی در یک تست هوش دردانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده شرکت کرده . سوالات این مسابقه به شرح زیر میباشد : 1-جنگ 100 ساله چند سال طول کشید؟ الف-116 سال ب-99 سال ج-100 سال د- 150 سال آن شخص از این سوال بدون دادن جواب عبور کرد . 2-کلاه پانامایی در کدام کشور ساخته میشود؟ الف-برزیل ب-شیلی ج-پاناما د-اکوادور آن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 12:33
با توام ای سهراب ، ای به پاکی چون آب یادته گفتی بهم : تا شقایق هست زندگی باید کرد نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مُرد دیگه با چی کسی رو دلخوش کرد یادته گفتی بهم اومدی سراغ من نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی تو اومدم آهسته نرم تر از پر قو خسته از دوری راه خسته و چشم براه یادته گفتی بهم عاشقی یعنی...
-
یار همیشگی من........
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 20:32
دقت کردی دم دمای غروب ؛ یواشکی بدون اینکه حتی بفهمی یهو میبینی کنارته؟ دقت کردی همیشه و همیشه هست ولی خیلی وقتا اهمیتی هم بهش نمیدیم؟ دقت کردی بهترین دوست و هم بازی ما همینه؟ به هر سمتی که میچرخی اونم یه فرمی میگیره و بهت اجازه میده مسخرش کنی . بازیش بگیری . دراز و کوتاهش کنی . اما حتی صداش هم در نمیاد طفلکی بر عکس دل...
-
این ترانه.........
سهشنبه 6 مردادماه سال 1388 13:46
این ترانه این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دل دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده و صمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد با سلام و ارزوی طول عم ر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما نشان نمی دهد یک وجب زمین برای باغچه یک دریچه اسمان نمی دهد وسعتی...
-
خانه دوست کجاست؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 4 مردادماه سال 1388 14:26
((خانه ی دوست کجاست؟)) در فلق بود که پرسید سوار: اسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید. وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت : ((نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در ان عشق به اندازه ی پر های صداقت ابی است می روی تا ته ان کوچه که از پشت بلوغ سر به در می ارد پس به سمت...
-
تو به من خندیدی.........
شنبه 3 مردادماه سال 1388 18:15
...سیب... تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان در پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب الوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال هست که در گوش من ارام ... ارام.. خش خش گام تو تکرار کنان می دهد ازارم... و من اندیشه کنان غرق این پندارم:...