ღ♥ღღیـــــاسی دختری ســـــــــپـیـدღ♥ღღ

زندگی هنگامه ی فریاد هاست...سرگذشت درگذشت یادهاست...

ღ♥ღღیـــــاسی دختری ســـــــــپـیـدღ♥ღღ

زندگی هنگامه ی فریاد هاست...سرگذشت درگذشت یادهاست...

سیب...

تو به من خندیدی و نمی دانستی 
 

من به چه دلهره از باغچه ی همسایه 
 

سیب را دزدیدم
 

باغبان از پی من تند دوید
 

سیب را دست تو دید 
 

غضب آلوده به من کرد نگاه
 

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
 

و تو رفتی و هنوز 
 

سالهاست که در گوش من آرام آرام 
 

خش خش گام تو تکرار کنان 
 

می دهد آزارم
 

و من اندیشه کنان غرق این پندارم 
 

که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت....

 

شاعر این شعر حمید مصدق در تاریخ خرداد 1343 بوده.
 

این هم جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق:

 

من به تو خندیدم
 

چون که می دانستم
 

تو به چه دلــهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی،
 

پدرم از پی تو تند دوید
 

و نمی دانستی که
 

باغبان باغچه همسایه
 

پدر پیر من است!

 

من به تو خندیدم
 

تا که باخنده ی خود
 

پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
 

بغض چشمان تو لیک
 

لرزه انداخت به دستان من و
 

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

 

دل من گفت: برو
 

چون نمی خواست به خاطر بسپارد
 

گریه تلخ تو را
 

و من رفتم و هنوز
 

سالهاست که در ذهن من
 

آرام آرام
 

حیرت و بغض نگاه تو
 

تکرار کنان،
 

می دهد آزارم
 

و من اندیشه کنان
 

غرق این پندارم:
 

«که چه می شد اگــر باغچه خانه ما سیب نداشت؟؟!!!» 

  


 

پی نوشت۱:روز مادر رو به همه ی مادرا تبریک میگم ...(ببخشید دیر شد) 

 

پی نوشت۲:وفات امام خمینی رو تسلیت میگم... 

 

پی نوشت۳:قالب چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟