ღ♥ღღیـــــاسی دختری ســـــــــپـیـدღ♥ღღ

زندگی هنگامه ی فریاد هاست...سرگذشت درگذشت یادهاست...

ღ♥ღღیـــــاسی دختری ســـــــــپـیـدღ♥ღღ

زندگی هنگامه ی فریاد هاست...سرگذشت درگذشت یادهاست...

ماجرای سربازی رفتن خانوم‌ها!!

 صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازه‌ها  کجان؟ معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند... 

 سلام سارا... جان سلام نازنین، صبحت بخیر عزیزم... صبح قشنگ تو هم بخیر... سلام نرگس... سلام معصومه جان... ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

 صبحانه:

 وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟ ...چرا کره بو میده؟ ...بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه .آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟... من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم. بعد از صبحانه، 

 نرمش صبحگاه: 

 (دیگه تقریبا شده ظهرگاه) فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید  

وا نه، لباسامون خاکی میشه ... آره، تازه پاره هم میشه ... وای وای خاک میره تو دهنمون ... من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار:

این چیه؟ شوره تازه، ادویه هم کم داره فکر کنم سبزی اش نپخته باشه من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم... من هم همینطور چون جوش میزنم 

 فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!... بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ برو خودت غذا درست کن... والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ... چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

 بعد از ناهار:

 فرمانده: کجان اینا؟ معاون: رفتن حمام فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود... هوووو.... بی شعور مگه خودت خواهر مادر نداری... بی آبرو گمشو بیرون... وای نامحرم... کثافت حمال... (کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

 بعد از ظهر:

 فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟ یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟ جوجه بدون برنج رژیمی عزیزم؟ آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم...

 شب:

 در آسایشگاه یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟ فرمانده: بله بسیار زیاد! خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!! فرمانده میره تو آسایشگاه: وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو... راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

 فرمانده:

بلندشید برید بخوابید! همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟ واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم... آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده... فرمانده: میگی فری؟؟ سرباز ! بندازش انفرادی.... سرباز: آخه گناه داره، ! طفلکیا  

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان عجبا!

بهترین دوست خدا...

 

زانوهامو بغل کرده بودمو نشته بودم کنار دیوار

دیدم یه سایه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد

گفتی:تنهایی

گفتم:آره

گفتی:دوستات کوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن

گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!

گفتم:اشتباه کردم

گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی

گفتم:نه

گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟

گفتم:بودم

گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟

گفتم:بردم، همین الان بردم

گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی

گفتم:.....(گر گرفتم از شرم-حرفی واسه جواب نداشتم)

-سرمو اینداختم پایین-گفتم:آره

گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش

گفتی:ببخشم؟

گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری

گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟

تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته

بودمو نمی ذارم

گفتم:فقط شرمندتم

گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟

گفتم:آخه تنهام

گفتی:پس من چی رفیق؟

من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت

من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که

تنهات می ذارن

اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو

من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری،

همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش

کردی تو این خوشی

اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم

دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو اینداختم بغلت،زار

زدم،گفتم غلط کردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که

تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم...

گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی

بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی

یک کلام،خدا تو بهترینی


پی نوشت۱:سسسسسسسسسلام گلهای عزیزم:

خیلی خوشحالم که دوباره اومدم..........

پی نوشت۲:اخه من  امتحان فرهیختگان (ازمون ورودی نمونه دولتی) داشتم  ...

امروز صبح دادمش.......

پی نوشت۳ :خواهش میکنم دعا کنین قبول بشم...

                                                                         قربونتون خدانگهدار